سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون دهقانان انبار هنگام رفتن امام به شام او را دیدند ، براى وى پیاده شدند و پیشاپیش دویدند . فرمود : ] این چه کار بود که کردید ؟ [ گفتند : عادتى است که داریم و بدان امیران خود را بزرگ مى‏شماریم . فرمود : ] به خدا که امیران شما از این کار سودى نبردند ، و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج مى‏افکنید و در آخرتتان بدبخت مى‏گردید . و چه زیانبار است رنجى که کیفر در پى آن است ، و چه سودمند است آسایشى که با آن از آتش امان است . [نهج البلاغه]
زرین شهر کمیسیون یاددهی یادگیری د

آموزگارى تصمیم گرفت که از دانش‌آموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند. 
او دانش‌آموزان را یکى‌یکى به جلوى کلاس می‌آورد و چگونگى اثرگذارى آن‌ها بر خودش را بازگو می‌کرد. 
آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ می‌زد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود:.........................

به ادامه ی مطلب بروید  

برداشت مطلب با ذکر منبع ونام وبلاگ مجاز می باشد

http://www.yad87.blogfa.com

سید جواد موسوی بداغ آبادی  




  • کلمات کلیدی : داستان، تدریس، طرح، گوناگون
  • سید جواد موسوی ::: شنبه 88/7/18::: ساعت 8:19 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ